وقتی صحبت از مسئله ازدواج به میان میآید بسیاری از افراد تصور میکنند که خواستار مقوله ازدواج هستند ولی آن چه که در واقعیت وجود دارد این است که یا برای آن آمادگی کافی ندارند و یا اهدافشان با آن همسویی ندارد. البته این گفته بدان معنا نیست که افراد فاقد این شرایط، نباید ازدواج کنند، بلکه برای داشتن یک همکاری موفق و لذت بردن از مزایای کامل ازدواج، فداکاری و رشد بسیار مورد نیاز است.
برخی از دلایل ممکن است مانع شما برای قبول فرآیند ازدواج شوند، گاهی مشکلاتی همچون اختلالات هویت جنسی، انحرافات جنسی، اختلالات هورمونی، افسردگی و ... و گاهی عدم آگاهی نسبت به مهارتهای مقابله با مشکلات و سختیهای احتمالی دوران ازدواج، موجب ترس و استرس شدید و عدم تمایل به ازدواج خواهد شد.
شاید به نظرتان عجیب برسد و اغلب افراد بر این باورند که در دوران مجردی به راحتی به نقاط مختلف سفر میکنند، به هر طریقی که بخواهند میتوانند پولشان را خرج کنند و میتوانند به راحتی برای پیدا کردن کار از کشوری به کشور دیگر نقل مکان کنند و در نهایت از آزادی خود به نحو احسنت استفاده کنند.
اینها بهترین بخشهای زندگی مجردی هستند که افراد هر لحظه آنها را از خود مورد پرسش قرار میدهند تا آن را با ازدواج مورد مقایسه قرار دهند.
اما باید به شما بگوییم که اگر افراد گزینه مناسبی برای ازدواج انتخاب کرده باشند از داشتن مسافرت و یا حتی انجام فعالیتهای همراه با هم لذتهای وصف ناپذیری را تجربه خواهند کرد. این تغییرات بزرگ زندگی نیازمند توجهات بیشتری نیز هستند به عنوان مثال: نمیتوان به طور انفرادی برای داشتن یک سفر برنامهریزی نمود. بنابراین اگر آمادگی برطرف کردن نیازهای فرد مقابل، حداقل برای گاهی اوقات را ندارید، پس احتمالا از ازدواج کردن هم لذت چندانی کسب نخواهید کرد.
ازدواج کردن روش جادویی نیست همچنین راه حلی برای برطرف نمودن مشکلات عاطفی نبوده و نمیتواند رابطههای شکست خورده را نجات دهد. اگر در روابط مشکلاتی وجود داشته باشد مسلما ازدواج به عنوان یک وصله نمیتواند آنها را ترمیم نماید بنابراین نباید با ازدواج کردن انتظار بهبودی آنها را داشته باشید.
بنابراین اگر با وجود چنین مشکلاتی افراد تن به ازدواج دهند نه تنها نمیتوانند آنها را از بین ببرند بلکه با مشکلاتی دو چندان مواجه خواهند شد که در نهایت نا امیدی را برای آنها در پی خواهد داشت.
بعد از ارزیابی دادههای آماری از یک پرسشنامه، نتایج این پرسشها بدین گونه شرح داده شدند که افراد بر این باورند: زنان بدون سرپرست و بدون فرزند خوشبختترین گروه افراد هستند و مردان از ازدواج بهره بیشتری کسب میکنند چرا که از آن آرام میشوند و ریسکهای کمتری را تجربه میکنند. اما در حقیقت اگر زنان هرگز ازدواج نکنند زودتر میمیرند.
ممکن است به نظرتان برسد که این حالت یک گمانهزنی بدبینانه به مقوله ازدواج کردن است اما ترس از طلاق احتمالی همراه با فشارهای قانونی، مالی و عاطفی که هنگام طلاق گرفتن ممکن است به وجود آید، کافی است که عدهای بگویند "من این کار را نمیکنم"
اگر در عروسی شخص دیگری بودهاید و یا حتی به عنوان ساقدوش یک عروس بوده باشید ممکن است در طی مراسم ازدواج برای شما تجربیات ناخوشایندی پیش آمده باشد و بنابراین این یک دلیل برای عدم تمایل به شرکت کردن مراسم عروسی و یا حتی ازدواج کردن خودتان باشد.
البته سابقه طلاق در افراد میتواند به این موضوع بیشتر دامن بزند. این که خود افراد تجربه گذشته از طلاق گرفتن داشته باشند میتواند آنها را به این موضوع بیعلاقه کند و حتی نوعی بدبینی را در آنها ایجاد نماید.
اگر در افراد تمایلی به داشتن فرزند وجود نداشته باشد حتی در مدت زمان طولانی و یا هرگز، مسلما جای تعجب نخواهد بود که افراد تمایلی به ازدواج کردن از خودشان نشان ندهند. دقت کنید که این مسئله چیزی نیست که بتوان آن را با مرور زمان تغییر داد بنابراین همیشه قلب خود را دنبال کنید و به غرایز درونی خود گوش فرا دهید و آن چه را میخواهید انجام دهید.
برای بسیاری از افراد، فرزند طلاق بودن به اندازهای کافی است که میتواند یک علت بیعلاقگی به ازدواج محسوب گردد. این حالت نشانه بزرگی است برای این که افراد تمایلی به ازدواج تا آخر طول عمر خود نداشته باشند.
لازم به ذکر است که این حالت تا زمانی که افراد نخواهند هرگز ازدواج کنند و یا علاقهای به همسر دیگران از خود نشان ندهند، چندان مشکل پیچیده ای نیست. اما اگر میخواهید ازدواج کنید اما به دلیل بر هم خوردن رابطه میترسید، این حالت نیاز به بررسیهای بیشتر خواهد داشت تا در طی رابطه پشیمانی به وجود نیاید.
اگر دختران به ازدواج اعتقاد داشته باشند اما بیمیلی پسران به ازدواج وجود داشته باشد، قطعا این حالت میتواند رابطه را بسیار سختتر کند. حتی اگر فکر کنید که این مشکل میتواند مدت زمان خاصی وجود داشته باشد و بعد از آن برطرف خواهد شد احتمالا ممکن است در نهایت پشیمان شوید.
اما اگر دوست پسرتان را بیش از اندازه دوست داشته باشید و چشمتان را بر روی این حقیقت بسته باشید به احتمال زیاد هرگز با او وارد رابطه جدی ازدواج نخواهید شد. شما نمیتوانید کسی را وادار به ازدواج با خودتان کنید، پس باید تصمیم قطعی را با خودتان بگیرید.
ممکن است از آسیبی که دیگران میتوانند به شما وارد آورند، آن قدر بترسید که نخواهید وارد رابطه جدی با آنها شوید، در این صورت کم شدن میل به ازدواج در شما رخ خواهد داد. اگر به همین منوال ادامه دهید ممکن است حتی کسی را که به آن علاقمند هستید از دست بدهید.
شما بیشتر از افراد دیگر مجبور هستید مجرد بمانید چون از متعهد بودن میترسید. بنابراین اگر به سختی میتوانید بیش از یک یا دو ماه در یک رابطه بمانید، جای تعجب نیست که شما نمیخواهید همسر کسی شوید.
یکی دیگر از دلایل عدم رغبت جوانان به ازدواج این است که اصلا به عشق اعتقادی ندارند. این حالت میتواند نشانهای از افسردگی باشد البته در صورتی که این حالت تنها مرحلهای گذرا از زندگی باشد آن چنان نگران کننده نخواهد بود ولی اگر چنان چه احساسی است که افراد همیشه به آن فکر میکنند باید از لحاظ روحی مورد بررسیهای بیشتری قرار بگیرند.
این حالت میتواند دلایل مختلفی داشته باشد از شکستهای عشقی پی در پی گرفته تا این که فکر بودن در کنار عشق سابق هنوز هم در ذهن فرد وجود داشته و مانع از پذیرش افراد دیگر به جای او میشود.
به یک روز عادی خود فکر میکنید تصور میکنید که به عنوان یک زن تنها چارهای جز ازدواج و بزرگ کردن فرزندان خود را ندارید. پخت و پز، تمیز کردن خانه و خوب بودن جزوء اولویتهای زندگیتان است. این ذهنیت در شما ایجاد میگردد که اگر اهداف بزرگتری در زندگیتان داشته باشید ممکن است با پذیرش این مسئولیتهای اجباری دیگر تمایلی به ازدواج کردن تا آخر عمر نداشته باشید.
مطمئنا روزی خواهد رسید که این ذهنیت در شما تغییر خواهد کرد و شاید خیلی دیر شده باشد.
ازدواج با شغل به نوعی به شوخی و حرف کلیشهای تبدیل شده است اما بدان معنا نیست که واقعیت نداشته باشد. اگر آن قدر کار خود را دوست داشته باشید که بیشتر از 7 ساعت در شبانه روز کار کنید، بنابراین ممکن است هرگز نخواهید و نتوانید که به مقوله ازدواج فکر کنید.
شما میتوانید به لحاظ واقعی مجرد باقی مانده ولی در واقعیت یک زوج با حرفهتان باشید. باید به این فکر کنید که چه عاملی به غیر از رضایت شغلی باعث شده که به ازدواج فکر نکنید.
هر رابطه سالم نیاز به کمی گرفتن و دادن خواهد داشت. اگر شما تمایلی به داشتن رابطه با سایرین ندارید پس احتمالا نه ازدواج بلکه در هیچ نوع ارتباطی موفق نخواهید بود. البته لازم نیست که همیشه به نفع طرف مقابل از خودتان کنارهگیری کنید بلکه زمانی که نمیتوانید به توافق برسید میتوانید حالت میانه را در نظر بگیرید. اگر بیش از اندازه سر سخت باشید پس به احتمال زیاد نمیتوانید منتظر ازدواج باشید.
زوجین سالم همان گونه که به خوبی از عهده انجام فعالیتهای مشترک با هم بر میآیند میتوانند امور مستقل از یکدیگر را هم به راحتی انجام دهند. اگر بیش از اندازه به انجام فعالیتهای مستقل خود وابسته هستید پس به احتمال زیاد زندگی متاهلی چندان به دلخواه شما نخواهد بود.
اگر هماکنون در یک رابطه دوستی باشید به احتمال زیاد سبک این دوستی با داشتن یک رابطه جنسی به طور کلی دچار تغییر خواهد شد. تغییراتی که بعد از ازدواج در زندگی شما و شریکتان به وجود خواهد آمد، تقریبا غیر قابل اجتناب است. اگر میخواهید همه چیز در همان حالت گذشته باقی بماند.
اگر چه تمامی دلایل گفته شده به عنوان دلایل عدم ازدواج جوانان تماما قابل بحث و تفکر هستند ولی بهتر است بدانید تحقیقات حاکی از این مسئله هستند که تمامی افراد، اعم از مردان و زنان مجرد و متاهل با ورود به دوران میانسالی با حجمی از بحرانهای روحی و احساسی مواجه میشوند که میتواند ادامه زندگی را برای آنها دشوارتر سازد.
ولی این بحرانهای روحی با تنهایی دو چندان میشود و احتمال بروز افسردگی را نیز با خود به همراه دارد. امکان بروز این حالات در زنان دو برابر مردان است.