من فکر میکنم مادرم بر این باور است که نیاز داشتن به درمان مشکلاتی که دارد، نوعی ضعف روحی و جسمی محسوب میشود. اما او این موضوع را فقط در مورد خودش باور دارد؛ اگر به او بگویم که من آسیب دیدهام، یا مثلا، نوه عزیزش به خاطر مشکلی که دارد درد میکشد، او کنترلش را از دست میدهد و میخواهد به هر نحوی که شده به ما کمک کند. شاید شما بگویید او درد ما را احساس میکند، اما خود او این موضوع را نمیپذیرد.
من دو سه هفته اخیر را با فکر کردن راجع به درد و نوشتن در مورد آن گذراندهام، دردهایی که کودکان اغلب با آنها سروکار دارند عبارت است از درد ناشی از یک بیماری مزمن یا حاد، درد ناشی از تزریق آمپول، درد پس از عمل جراحی و دردهای پزشکی و تخصصی.
از متخصصین درد پرسیدم: افراد مختلف، درد را از یک منبع مشخص به شکلهای مختلفی تجربه میکنند، چرا یک کودک در حین تزریق آمپول کنترلش را از دست میدهد و حسابی داد و فریاد به راه میاندازد، درحالیکه کودکی دیگر، با همان سن و با سر سرنگی به همان اندازه در هنگام تزریق تنها با کنجکاوی به فردی که تزریق را انجام میدهد نگاه میکند بدون اینکه کوچکترین صدایی از خود درآورد؟
تفاوتهای زیادی در نحوه تجربه درد توسط افراد مختلف وجود دارد. برخی افراد درد بیشتری تحمل میکنند، برخی نسبت به درد حساسیت کمتری دارند، و برخی دیگر نسبت به درد بسیار حساس هستند. بین روشهای مختلفی که افراد درد را احساس میکنند و همچنین روشی که آنها به داروهای تسکین دهنده درد پاسخ میدهند تفاوت زیادی وجود دارد.
"حساسیت بالا" نسبت به درد واژهای برای نشان دادن اعتراض یا چیزی شبیه به آن نیست، بلکه این واژه نشانگر یک طبقهبندی نورولوژیکی مربوط به اعصاب است. و البته، عوامل فیزیولوژیکی نیز دخیل هستند. قطعاٌ نمیخواهیم بگوییم درد یک عامل فیزیوژنیک است. افرادی که نسبت به درد ترس زیادی دارند، یا افرادی که نسبت به ایجاد درد دچار استرس زیادی میشوند، ممکن است واقعا نسبت به دیگران درد بیشتری احساس کنند، زیرا پیام درد وقتی به مغز این افراد میرسد بیشتر افزایش مییابد.
متخصصین اطفال عقیده دارند این موضوع گاهی باعث ایجاد سوءتفاهمهایی در افراد میشود، مثلا هنگامی که کودکمان از دردی که دارد شکایت میکند او را متهم به بزرگنمایی یا دروغگویی میکنیم و او را در اتاقش زندانی میکنیم تا دیگر دروغ نگوید، اما شاید این اغراق نباشد، و در حقیقت کودک در حال تجربه دردی است که واقعا او را میآزارد.
اما من میخواهم از جهت دیگری به این قضیه نگاه کنم. فرزند کوچکم روزی از خواب بیدار شد و گفت که دل درد بسیار آزاردهندهای دارد. او به ناحیهای از شکم خود اشاره میکرد که معمولا افراد دچار مشکل آپاندیس در آن احساس درد میکنند. بر اساس اطلاعاتی که در کتابهای پزشکی آمده، او علائم آپاندیسیت را داشت.با معاینه او متوجه شدم چیز نگران کنندهای وجود ندارد، و همانطور که بعدا مشخص شد او هیچ مشکلی در آپاندیس خود نداشت، و این تنها یک داستان بود.
منظور من این است که این همان تفاوت در نحوه احساس درد است؛ زمانی که چنین اتفاقی برای کودک من رخ میدهد سعی میکنم آن را انکار کنم: این مسئله اصلاٌ جدی نیست، بهتر است بزرگنمایی نکنی، شلوغش نکن.
احساس درد در هر یک از افراد پیرامونمان ممکن است ما را آشفته کند، در کودک خودمان، در کودکان دوستانمان، یا در والدینمان. اما، به طور مثال، زمانی که دردی در قفسه سینه یک کودک ایجاد میشود میتوان نسبت به آن بیشتر آسوده خاطر بود تا زمانی که دردی در همین ناحیه در یک فرد بزرگسال ایجاد میشود، زیرا ایجاد درد در قفسه سینه یک فرد بزرگسال میتواند ما را از بروز سکته بترساند.
حال اگر کودکمان بگوید که دردی در ناحیه لگن خود احساس میکند ممکن است آشفته شویم، زیرا عفونتی که در این بخش از بدن کودکان ایجاد میشود میتواند بسیار جدی باشد. در ارتباط با خودم و افراد خانوادهام، اغلب اوقات فکر میکنم سردرد یا دل دردی که ایجاد شده نمیتواند نشانه وجود یک مشکل نهفته خطرناک باشد.
نگرش من در این مواقع بیتوجهی به درد است. این شاید به این دلیل باشد که من از تجربه متفاوت درد در افراد مختلف آگاه هستم و یا شاید به این دلیل باشد که مادرم نیز نسبت به درد همین واکنش را نشان میدهد، در واقع واکنشی نشان نمیداد.
زمانی که میخواستم دندان عقل خود را بکشم از پزشک خواستم برایم تنها نیتروس اکسید استفاده کند، دندان عقل من کشیده شد بدون آنکه از داروی مسکنی استفاده شود. نمیتوانم علت این کار را توضیح دهم. من تنها از استانداردهای مادرم در این کار استفاده کردم. بهتر است به این موضوع اشاره کنم که من فرزند اولم را هم بدون استفاده از هیچگونه دارو مسکنی به دنیا آوردم.
احساس من در آن 24 ساعتی که گذشت تا نوزادم متولد شود چه بود؟ و همینطور احساس مادرم زمانی که در سال 1950 در حال زایمان من بود، در اتاقی تاریک در بین روزنامههای کهنه؟ او حتی نتوانسته بود خود را به یک مرکز پزشکی برساند. میزان دردی که ما در هر شرایط احساس میکنیم میتواند به ویژگیهای بیولوژیکی، روانشناسی و شخصیتی ما مرتبط باشد. بنابراین، چه نسبت به درد حساس باشیم و چه نباشیم بهتر است آن را بپذیریم.