ما رفتار خشونتآمیز و پرخاشگرانه انسان را حیوانی مینامیم، اما به کار بردن چنین تشبیهی توهین به حیوانات است. کافی است نگاهی به اطراف خود بیاندازیم تا ببینیم همانطور که الیوت ارونسون، یکی از علمای اجتماعی معاصر، گفته است «عصر ما عصر پرخاشگری است».
قتلهای انفرادی، کشتارهای جمعی، تجاوز، تبعیض، محروم کردن از حقوق اولیه، همه و همه نشانگر وِجههی خشن و زشت انسان نسبت به همنوعان خود است.
صاحبنظران در حوزهی علوم اجتماعی در مورد پرخاشگری به دو گروه تقسیم میشوند؛ گروهی معتقدند پرخاشگری ذاتی است و گروهی دیگر پرخاشگری را حاصل عوامل اجتماعی و یادگیری میدانند. در این مقاله ابتدا به تعریف انواع و دلایل پرخاشگری میپردازیم و سپس بررسی میکنیم که آیا پرخاشگری ذاتی بوده و یا اینکه بر اثر یادگیری رخ میدهد!
از نظر روانشناشان، اصطلاح پرخاشگری به طیف وسیعی از رفتارها اطلاق میشود که ممکن است برای خود شخص، دیگران و یا اشیاء موجود در محیط آسیبرسان باشد. این آسیبها میتواند فیزیکی یا روانی بوده و نشانهای از اختلالی اساسی در سلامت روان اشخاص باشند.
پرخاشگری برای بسیاری از ما معمولا یادآور اشکال جسمی آن مانند ضربه زدن و فریاد زدن و امثال اینهاست. اما پرخاشگری روانی که ممکن است از آن غافل باشیم، میتواند بسیار آسیبزننده باشد؛ توهین یا تحریک کلامی شخص دیگر نمونههایی از پرخاشگری کلامی، ذهنی و عاطفی است.
به طور کلی پرخاشگری در اشکال زیر بارز میشود، در هر کدام از اشکال زیر، هدف پرخاشگر، آزار شخص از آن وجه میباشد.
اهداف پرخاشگری میتواند موارد مختلفی باشد ، از جمله:
روانشناسان بین این دو نوع پرخاشگری تفاوت زیادی قائل میشوند:
پرخاشگری تکانشی همچنین به عنوان پرخاشگری عاطفی شناخته میشود. پرخاشگری تکانشی با بروز احساسات شدید مانند عصبانیت همراه است و معمولا ناگهانی رخ میدهد. مثلا هنگامی که یک ماشین دیگری با اتومبیل شما تصادف میکند، شما داد و فریاد و حتی ضرب و شتم راه میاندازید، به همین اندازه ناگهانی و پیشبینی نشده.
تحقیقات نشان میدهند پرخاشگری تکانشی به ویژه هنگامی که ناشی از عصبانیت باشد، سیستم حساس تهدید در مغز را تحریک میکند. این سیستم شامل آمیگدال، هیپوتالاموس و ماده خاکستری اطراف مجرا میباشد.
این پرخاشگری توسط رفتارهایی مشخص میشود که برای دستیابی به یک هدف بزرگتر در نظر گرفته شدهاند. پرخاشگری ابزاری، اغلب پیش از وقوع با دقت برنامهریزی شده است. این نوع پرخاشگری به عنوان یک ابزار برای دستیابی به هدف به کار گرفته میشود، مانند صدمه زدن یک سارق به شخص دیگری برای سرقت.
هدف شخص متجاوز از این پرخاشگری کسب پول بوده و آسیبرساندن به دیگری ابزاری برای رسیدن به این هدف است.
اغلب پرخاشگریهای جسمی که در جامعه میبینیم، از سوی مردان است و کمتر پیش میآید زنی را در حال ضرب و شتم دیگری ببینیم. محققان دریافتهاند که زنان نسبت به مردان میل کمتری به پرخاشگری جسمی دارند و بیشتر از پرخاشگریهای عاطفی و کلامی استفاده میکنند.
این که شما از کودکی در چه محیطی رشد کردهاید هم میتواند بر میزان پرخاشگری شما نقش داشته باشد. زمانی که شخص از کودکی شاهد اشکال مختلف پرخاشگری دیگران است، احتمالا با خود فکر میکند چنین خشونتی از نظر اجتماعی موجه بوده و او هم اجازه دارد چنین رفتاری را انجام دهد.
آزمایش معروف بندورا که به عروسک بابو معروف است، این نظریه را تایید میکند. در این آزمایش کودکان را به مشاهدهی صحنهای مینشانند که در آن یک مدل بزرگسال نسبت به یک عروسک رفتارهای تهاجمی و پرخاشگرانه از خود نشان میدهد.
بسیاری از کودکان زمانی که در موقعیت مشابه مدل بزرگسال قرار گرفتند، رفتار آن شخص را تقلید کرده و به پرخاشگری علیه آن عروسک پرداختند.
صرع، زوال عقل، روانپریشی، سؤ مصرف الکل، مصرف مواد مخدر و آسیبهای مغزی میتوانند بر پرخاشگری تاثیر بگذارند.
عدهای از صاحب نظران از جمله فروید و لورنز به ذاتی بودن پرخاشگری در انسان معتقدند. این دو معتقدند پرخاشگری انرژی نهفتهای است که به حالت هیدرولیکی و به تدریج در شخص متراکم و فشرده میشود و نیاز به تخلیه پیدا میکند.
اگر این انرژی به نحوهی مطلوب و سالم مانند ورزش و بازی تخلیه شود، جنبهی سازندگی خواهد داشت، در غیر این صورت به گونهای مخرب تخلیه میشود.
در برابر گروهی که به ذاتی بودن پرخاشگری معتقدند، گروه دیگری از روانشناسان هستند که چنین اعتقادی را در مورد انسان خطرناک میدانند. به عقیدهی آنان چنین طرز فکری سبب میشود پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتنابناپذیر تلقی شده و دست ما را در کنترل یا کاهش آن ببندد. آزمایش عروسک بابو از بندورا در تایید این نظریه بیان میشود.
امروزه بسیاری از روانشناسان اجتماعی معتقدند پتانسیل پرخاشگری در انسان ذاتی بوده اما نحوهی تخلیهی این انرژی تحت تاثیر عوامل اجتماعی قرار دارد.
آیا میتوان آن را کنترل کرد؟ از سه دیدگاه میتوان به این سوال پاسخ داد:
میتوان پتانسیل پرخاشگری را از راههای متعارف و مفید مانند بازیها و ورزشهای مختلف و مسابقات تخلیه کرد تا انرژی برای راههای نامعقول و آسیبزا باقی نماند.
نظریهپردازان انگیزشی، پالایش را به عنوان وسیلهای برای کنترل پرخاشگری پیشنهاد میکنند. مفهوم پالایش این است که شخص با انجام یک عمل پرخاشگرانه، خشم خورد را تخلیه کرده و احتمال این که در موارد بعدی پرخاشگرانه عمل کند کاهش مییابد.
معتقدین به این دیدگاه دید خوشبینانهتری به کنترل پرخاشگری دارند و روشهای مختلفی را پیشنهاد میکنند. از جمله: